- جمله الملک
- مدبر امور کشور شخص اول مملکت (مثل: اتابک پیشکار ونحوذ لک) : عمده الملک: (در سنه ست و ثمانین مجدالدین رومی جمله الملک شیراز بود) (بعد از فوت جهان پهلوان اتابک محمدبن ایلدگزکه عم سلطان طغرل (ظخرین سلجوقیه) بود برادرش قزل ارسلان جمله الملک سلطان شده بسرانجام مهام ملک و مال قیام نمود)
معنی جمله الملک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همه کاره دیواندار عنوان بعضی رجال عمده دولت صفوی که در رتق وفتق امور دخالت تام داشتند جمله الملک: سلطان ابراهیم میرزا ولد بهرام میرزا که داماد شاه جنت مکان و عمده الملک دولت ابد قرین بود بنابر صلاح حال خود با شاهزاده مذکور اظهار موافقت مینمود
پادشاه، خدای تعالی
پادشاه، خدای تعالی. یا ملک الملک قدیم. خدای تعالی که قدیم است: آن خدای است تعالی ملک الملک قدیم که تغیرنکند ملکت جاویدانش